تبلیغات
تبلیغات
آمار بازدید
کل بازدید :
افراد آنلاین :
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
<-PollItems->
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 18
بازدید هفته : 787
بازدید ماه : 629
بازدید کل : 339956
تعداد مطالب : 3740
تعداد نظرات : 98
تعداد آنلاین : 1
تبلیغات
شماری از نویسندگان و شاعران در افغانستان کم کم گامهای خود را در راستای تقویت ادبیات ضدجنگ جدیتر برمیدارند.
روز پنجشنبه (۳۰ سنبله/شهریور) مراسمی برای بررسی ادبیات ضدجنگ در افغانستان در کابل برگزار شد و برخی از سخنرانان آن را نیاز زمان دانستند.
ادبیات ضدجنگ مطابق تعریف مدرن آن در افغانستان پیشینه طولانی ندارد و عمدتا در چند دهه اخیر ریشه و تنه پیدا کرده است.
با حمله ارتش سرخ شوروی سابق به افغانستان (۱۳۵۸ خورشیدی)، خرابی و ویرانی با تمام ابعادش رونما شد.
در این سالها جریان داستاننویسی تبدیل شد به عرصه نبرد اندیشههای متفاوت. نبرد تا ادبیات هم راه کشید ـ دو شاخه فکری یکی با رویکرد ادبیات سوسیالیستی و شاخهای دیگر در خدمت اندیشههای جهادی.
بیشتر از دو دهه ادبیات داستانی افغانستان در عالم رکود قرار گرفت و جنگ و درگیری در این عرصه باعث شد آن چه تا آن موقع هم به دست آمده بود، از دست برود.
شعر جنگ هم تبدیل شد به شعار جنگ. دیگر کسی به تکنیک و قصه و زیباییشناسی آثار توجه نمیکرد. مدتها نوشتن و مدتها جنگیدن همه را به بنبست روحی رساند. چیزی به دست نیامد جز ویرانی و ویرانی. توبه ادبی تنها کاری بود که نویسندگان به بیراهه رفته ما انجام دادند.
"این نویسندگان حالا بر فراز تمام این ندامتهای بشری ایستادهاند و برای صلحی که نداشتند، اشک میریزند و مینویسند"
بعد از تمام این جریانات، درونمایههای داستانی رنگ دیگر گرفت و بحث انتقاد از شرایط به وجود آمده شروع شد. اعتراضها رنگ گرفت و شدید شد.
البته ابن رویکرد ادبی هم راه به جایی نبرد، چون اعتراضها شعارهایی بودند که بر پهلوی ادبیات مینشستند. نویسندگانی هم که اصل داستان برایشان مهم بود، چتر خود را از دست داده بودند و در جغرافیایی دور از هم پراکنده شدند. حالا دور از تمام آن کمکشهای فکری.
داستان و شعر دوباره تمام آن ویرانهها را تکرار میکنند، اما با رویکردی جدید.
نسل جدیدی از شاعران و نویسندگان با تکیه بر اصول داستاننویسی انسان جنگزده افغانستان را مطرح میکنند. انسانی با تمام ابعادش. انسانی که جنگ روح و روانش را جریحهدار ساخت. انسانی با کابوسهای تمام نشدنی. مردان قربانی، زنانی بدبخت. مردان و زنانی که کمتر جرات دارند به عشق و دوست داشتن فکر کنند.
این داستانها چهره زشت جنگ را به تصویر میکشند تا جایی که گاهی بر این همه ویرانی خواننده زار زار گریه میکند. بر انسانیت از دست رفته در روزهای جنگ.
انسانها در این داستانها راه میروند، اما پا ندارند. انسانهایی حرف میزنند که زبانشان بریده شده. زنانی از عشق حرف میزنند که کور چشم به راهشان شدند و کسی از جادههای دور پس نیامده. زنانی زیر آوار که سینههایشان پرشیر است و درد میکند، اما صدای نوزادشان را که از شدت گرسنگی گریه میکند بر بالای آوار میشنوند.
"نسل جدیدی از شاعران و نویسندگان با تکیه بر اصول داستاننویسی انسان جنگزده افغانستان را مطرح میکنند. انسانی با تمام ابعادش. انسانی که جنگ روح و روانش را جریحه دار ساخت. انسانی با کابوسهای تمام نشدنی. مردان قربانی، زنانی بدبخت. مردان و زنانی که کمتر جرات دارند به عشق و دوست داشتن فکر کنند."
این نویسندگان حالا بر فراز تمام این ندامتهای بشری ایستادهاند و برای صلحی که نداشتند، اشک میریزند و مینویسند.
باید اعتراف کرد که این نسل نو نیز دارد برای هدفی خاص مینویسد. برای نداشتههایی که آوارهشان کرد.
اما تنها مسئلهای که ما را به جریان داستاننویسی امیدوار میسازد، این است که این نویسندگان جوان قبل از اینکه تعهد به اهداف خویش در افکارشان داشته باشند، تعهدی به اصل هنر دارند و خط قرمزهای شعر و شعار را به خوبی درک میکنند. داستان اول جایگاه هنری دارد و بعد عرصه خواستنها میگردد.
سخن آخر اینکه اگر بتوان هنر را در بهترین شکل ممکنش عرضه کرد، حتما به کمال مقصود خواهیم رسید.
نظرات شما عزیزان: