نماینده ی فرهنگی مهاجرین افغانستانی در ایران!؟

نرم افزار های موبایل

بازی های موبایل

دانلود بر اساس مدل گوشی

android نوکیا

ريگســـــــار

تبلیغات
تبلیغات
کمی توضیح



ريگســـــــــار تماس با ما zrigsar@yahoo.com
Admin


لینک دوستان
نویسندگان
آرشیو ماهانه
تبلیغات
تبلیغات
آمار سایت

    آمار بازدید
    کل بازدید :
    افراد آنلاین :



    نام :
    وب :
    پیام :
    2+2=:
    (Refresh)

    <-PollName->

    <-PollItems->

    آمار وب سایت:  

    بازدید امروز : 98
    بازدید دیروز : 817
    بازدید هفته : 915
    بازدید ماه : 1476
    بازدید کل : 132421
    تعداد مطالب : 3740
    تعداد نظرات : 98
    تعداد آنلاین : 1

تبلیغات

تبلیغات

نماینده ی فرهنگی مهاجرین افغانستانی در ایران!؟

 

 

نام کتاب: افغانی
نویسنده: عارف فرمان
ویراستاران: ناصر زراعتی و محمد‌حسین محمدی
طرح‌جلد: علی‌احمد ابراهیمی
ناشر: انتشارات تاک.
چاپ دوم، کابل، زمستان ۱۳۹۰
شماره‌گان: ۱۰۰۰ نسخه

علی که درس‌‌خوانده و با‌سواد است، هر جا که می‌رود مورد توهین قرار می گیرد و با عنوان بی‌سواد، متجاوز، قاچاق‌بر و معتاد، رانده می‌شود. راوی فکر می‌کند به سرزمینی آمده که در آن "‌اسلام مرز ندارد" اما هر جا که می‌رود با مرز و بند و زندان رو‌برو می‌شود

رمان "افغانی" پرداختن مو‌به‌موی روایت مهاجرت در یک کشور هم‌زبان، هم‌فرهنگ و هم‌دین است. این رمان نزدیک به یک دهه از زند‌گی افغان‌ها در ایران را روایت می کند. رمان با روی ‌کار آمدن ببرک کارمل (۱۳۵۸) شروع می‌شود و تا سال‌های آخر حکومت کارمل و آمدن دکتر نجیب‌الله به قدرت(۱۳۶۵)، ادامه می‌یابد. رمان ابتدا در سویدن(سوئد) چاپ شده بود و انتشارات تاک در کابل چاپ دوم آن را به تاز‌گی روانه‌ بازار کتاب افغانستان کرده است.
علی، راوی رمان که دانشجو و مبارز سیاسی ضد نظام افغانستان است، برای نجات جانش مجبور به ترک وطن می‌شود و به صورت قاچاقی به پاکستان و از آن‌جا به ایران مهاجرت می‌کند. بیشترین بخش این رمان ۲۷۰ صفحه‌ای را شرح مهاجرت علی در ایران دربر‌ می‌گیرد.
راوی بیش‌تر به صورت گزارشی و رویداد‌محور، به شرح حوادث می‌پردازد تا تصویر‌سازی‌ها و توصیف‌های داستانی. او می‌خواهد به عنوان یک افغانستانی لهجه‌ فارسی کابلی‌اش را حفظ کند، اما روشن است که موفق نیست. برای مثال استفاده از واژه‌هایی چون: انگل، ادا و اطوار، سالن، تاکسی، دولا و ده‌ها واژه دیگر، نمایان‌گر این حل شدن درفضای کشورایران است که به تنه ی داستان وزبان داستان بسیار لطمه وارد کرده است. از نگاه‌ ساختاری، رمان نکته جدیدی برای گفتن ندارد. روایت به صورت خطی و حوادث پی‌هم می‌آید و گاهی از شگرد بازگشت به گذشته استفاده شده است، که نمایان‌گر یک ساختار کلاسیک وقدیمی ازهنرداستان نویسی است وعدم اگاهی نویسنده را به شگردهای رمان نویسی نوین می رساند.گویا نویسنده بسیار درگیر پرداختن به موضوع رمان بوده تا زبان و نثر اصولی داستانی .

عارف فرمان، نویسنده‌ این رمان که آشکار است سال‌ها به عنوان مهاجر و شهروند غیر قانونی زیسته است، حوادث و توهین‌هایی را که افغان‌ها در این کشور ‌متقبل شده‌اندبا بی انصافی شرح داده است. از این جهت می‌شود گفت که "افغانی" یک رمان خود‌زند‌گی‌نامه‌ (اتوبیوگرافیک) است.
علی که درس‌‌خوانده و با‌سواد است، هر جا که می‌رود مورد توهین قرار می گیرد و با عنوان بی‌سواد، متجاوز، قاچاق‌بر و معتاد، رانده می‌شود. راوی فکر می‌کند به سرزمینی آمده که در آن "‌اسلام مرز ندارد" اما هر جا که می‌رود با مرز و بند و زندان رو‌به‌رو می‌شود، زندانی به مراتب مخوف‌تر از زندان‌های حکومت کمونیستی است که از آن فرار کرده است.
: ‌صبح زود، با لگد کسی بیدار شدم که داد می‌زد:
بلند شو افغانی! وقت نمازه. با کمری دولا و یک عالم درد، به دست‌شویی رفتم. در آیینه‌ ای چرکین، به خودم نگاه کردم. اصلا باورم نمی‌شد که تصویرِ در آیینه خودم باشم. به خود گفتم: "‌نه، این من نیستم." رُخسارم در طول یک روز، آن‌چنان پُندیدَه و کبود شده بود که تصور نمی‌شد کرد. تخته‌ی پُشتم را تا جایی که ممکن بود نگاه کردم. جایی نبود که زخم نباشد. ماه‌ها لازم بود تا زخم‌ها خوب شوند. مُشت‌های که بر بینی و صورتم خورده بود، دورِ حلقه‌های چشمم را کبود کرده بود. ظاهرِ مرا آن‌چنان تغییر داده بود که شاید هیچ‌کس نمی‌توانست بشناسدم. وضو گرفتم. به نماز که ایستادم، از عمقِ دلِ خویش گریستم! در سجده‌هایم، گریستم و دردهایم را با خدا گفتم!"

در صفحات میانی رمان، علی عاشق مریم، دختر صاحب خانه‌‌ ایرانی‌اش می‌شود. اگرچه آغاز این ماجرا در رمان ‌‌علت و معلولی ضعیف و سطحی دارد‌؛
وارد شدن دایی مریم در داستان و زندانی و اعدام شدن او نیز علت و معلولی ضعیف دارد. هم‌چنین در آخر این ماجرا وقتی مریم با پسر دایی معتاد ازدواج می‌کند، در صورتی‌ که دیگردایی وجود ندارد تا زور بگوید و مانع ازدواج مریم با علی شود، باز هم چرایی این اتفاق، بی‌رنگ و ضعیف است.
......................................................................

رمانی سراسرازدروغ ! رمانی که بشدت درحال تشویق فتنه انگیزی وله کردن شخصیت وهویت یک مهاجراست .
دراین رمان که تمام تلاش نویسنده دراین است چهره ی بسیارکریه ی ازایران به جهانیان نشان دهد وچهره ی مظلومی ازمهاجر افغان بخصوص مهاجرسنی مذهب را به تصویربکشد کاملا نگاه مغرضانه و نگاه ضدتشیع درنوشته ها دیده می شود.
نویسنده ی کتاب که ازبرادران اهل تسنن می باشدوسال ها گویادرایران زندگی کرده است تا توانسته است با نثربسیارضعیف وزبانی غیرداستانی به پشتوانه ی یک درونمایه با قلمی که هیچ اطلاعاتی ازدنیای داستان ندارد قلم فرسایی کرده است وخاطراتی را به عنوان یک رمان درکتاب انباشته است .
زندگی درایران را برای مهاجرین ازبودن درزندان های حکومت کمونیست مخوف ترتعریف کرده است واین یک نامردی بسیارتمام است که به عنوان یک نویسنده ویک مهاجر اززبان تمام مهاجرین حاضردرایران سخن راند ه است .
درحالی که تا کنون فیلم ها وداستان های زیادی ازمهاجرین افغان درایران توسط خود ایرانیان ساخته ونوشته شده است که عملکرد دولت خودشان را زیرسوال برده اندوچهره ی مثبتی ازمهاجرافغان نشان داده است اما نه این که این گونه شمشیر را ازروی بربندند وقلم فرسایی کنند درحالی که همین کارگردان های قدر ایرانی می توانستند درباره ی ناامنی که تعدادی ازمهاجرین برای شهروندان ایرانی ساخته اند فیلم بسازند اما این عمل را ناجوانمردانه تردانستند که تعدادکثیرمهاجرافغان را فدای یک عده به اندازه ی انگشتان دست درایجاد ناامنی و پخش موادمخدردرایران ؛ کنند!

درهیچ سرزمینی برای مهاجرین همه چیزمهیا نیست وبروفق مراد پیش نمی روداما نه به این اندازه که قهرمان داستان ،علی درهرجای ایران وهرمکان که پای می گذارد مورد توهین قرارمی گیرد وباعنوان های بسیارزشت وتوهین های شرم اور ازسوی ایرانیان روبرو می شود وبه گونه ا ی نوشته شده است که ازمهاجر افغان هرگز خطایی سرنمی زند ومرتب سرش پایین است واین ایرانی است که برسراو می زند وقهرمانی با نام علی را درسرزمینی که دم ازعلی ع می زند را به قربانی تبدیل می کند درحالی که جزفتنه انگیزی ونفاق میان دوملت بزرگ چیزی اززیرمتن این دفترچه ی خاطرات ! دیده نمی شود.

سال ها درایران زندگی کردن را نمی توان برای سختی کشیدن دریک دوره قربانی کرد؛ آن هم دراین دوره که خودمردم ایران بشدت درتحریم اقتصادی به سرمی برند وازسوی رسانه های غربی درحال به انزوا کشیدن هستند وهربارهم ا زسوی امریکا واسرائیل موردتهدید به حمله قرارمی گیرد؛ بی انصافی است که یاد نویسنده برود که ازکار درهمین ایران کمونیستی ! صاحب خانه وزن وزندگی شد وبی انصافی است یادمان برود بسیاری ازمهاجرین درهمین ایران صاحب خانه وزندگی وحتی کارگاه ویادگرفتن هنرشدند ؛ زمین خریدند ماشین خریدند وموسساتی را راه انداختند مهاجرین درایران نگاه شان سیاسی تر شد مهاجرین درایران نگاه شان عمیق تروباورها واندیشه های مذهبی شان به شدت رشد کرد وکتابخوان ترشدند وبارها خود مقامات حاضردراموزش وپرورش ایران به بلوغ ونبوغ فکری دانش اموزان افغانی اشاره کرده اند حتی درجشنواره های قرانی همیشه این نوجوانان وجوانان افغان مهاجر بوده که درخشیده اند؛ قرارنیست امکاناتی که ازکشورخود به عنوان یک شهروند قانونی انتظار داریم ازیک کشوری که دیگر سازمان بین الملل مبالغ ارسالی خودر ا که به عنوان کمک به مهاجرین به خزانه ی ایران می ریخت واکنون کاملا قطع کرده است ؛ انتظار داشته باشیم .ایران وافغانستان دوسرزمین بزرگ هستندبا فرهنگی غنی وکاملا درهم آمیخته که هردو را به هم ارتباط می دهدونباید دردشمنی میان دو کشور برای خشنودی امریکای عزیز که جزخیروسعادت جوانان وزنان ودختران و اینده ی افغانستان واحترام به دین اسلام وکتاب محمد ص چیزدیگری نمیخواهد !! قلم فرسایی کنیم .

برای مدیرانتشارات تاک متاسفم که اجازه داده است این کتاب درانتشارات اوبه چاپ برسدکه درحقیقت با چاپ این کتاب ؛ تایید تمام نوشته های این نویسنده بی انصاف است ؛ محمدحسین محمدی انگاریادش رفته است درهمین ایران صاحب عنوان شد ودرهمین ایران استعدادداستان نویسی اش کشف شد وایرانی ها بزرگش کردند واحترام وعزت به اودادنددرجشنواره هایشان برایش کف زدند و داستان هایش را بابوق وکرنا چاپ کردند وحتی سخنرانی اش رابرعلیه رمان بادبادک بازخالد حسینی ودفاع ازچهره ی هزاره ازشبکه ی چهارایران به تصویروبه گوش مخاطبان رساند وهنرداشتن چاپخانه ومدیریت انتشارات را به او یاددادند ودرهمین ایران با استفاده ازبورس تحصیلی ، درس خواند وبرای خودش درتهران باحمایت دوستان ایرانی درفضا وسالن های ایرانی جشنواره ی قندپارسی برگزار کرد وخانه ی کتاب را درتهران راه انداخت وچقدرمیان هنردوستان وادیبان وجوانان اهل داستان ایران برای خود نامی دست وپاکرد وطرفدارساخت حالی کتابی را با هزارنسخه درانتشارات خود به راحتی چاپ می کند چون پول خوبی درازای چاپ ان دریافت کرده است!!

نمی گویم درایران برای مهاجرین خوش می گذردوتمام امکانات مهیا است اما حق ندارد کسی با نگاه مغرضانه وبانگاه کاملا ضدمذهبی وتفرفه گرایی وایجاد دودستگی وبرانگیختن احساسات مردم وبانگاه تخریب کردن ایران دردنیا، بخصوص درافغانستان درمیان مردمی که شاید عده ی زیادی ازان ها هرگز این کشور را ندیده اند فقط نامی ازان شنیده اند قلم فرسایی کنند درحالی که جمهوری اسلامی ایران کاملا برای بهبود وارتقای سطح مناسبات دوکشور واعتلا بخشیدن به فرهنگ وهنرافغان با صدرومجوز برای مهاجرین دربرپایی جشنواره ها درداخل ایران وافغانستان تلاش می کند ؛ یادمان نرود که درجنگ افغانستان وروسیه جوانان ایرانی هم درکنارجبهه های افغانستان دوشادوش می جنگیدند واین اسناد محرمانه وکاملا موثق دروزارت دفاع وجنگ ایران وجوددارد وکماکان درجبهه های ایران نیز بودند دلاورمردان افغان که جنگیدند وبسیاری ازانها به درجه ی شهادت وحتی جانبازی رسیدند؛ ایران سرزمینی ا ست که دردنیای امروزدرمیان تحریم های شدیداقتصادی به کمک خودش روی پا ایستاده است وبرای خودش درخاورمیانه بخصوص درمیان کشورهای عربی اسلامی که نفت را می فروشند وچیزی برای خود نمی گذارند ؛ یلی شده است واین قابل انکارنیست .

فرمان! نویسنده ی این رمان که ازاصول وقواعد رمان نویسی کاملا بی اطلاع هستی ومعلوم نیست با چه پشتوانه ای اقدام به چاپ وانتشار این کتاب گرفته ای ، کتاب تو نمایه ای ازچهره ی کامل وحضور یک مهاجر درایران نیست ویادت نرود که فکرنکنی نماینده ی کامل وبحق ما مهاجرین ساکن درایران هستی ما مهاجرین ساکن درایران با داشتن تمام سختی ها وتحمل تمام مسائل شاید درخانه های خودمان ودرمحافل خودمان ازدردمهاجرت بگوییم اما هرگز این اجازه را نخواهیم داد که آبروی صاحب خانه را درمیان سایرهمسایه ها بخصوص کسانی که بشدت با این میزبان دشمنی دارند مغرضانه ازبین ببریم چون ؛ افغان نامرد نیست ویک افغان واقعی نان و نمک سفره ای را که خورد حال چه با اکراه صاحب خانه چه با میل او ، نمکدان را نخواهد شکست .
ما افغان ها درجوانمردی ودرنگه داشتن حرمت مهمان ومیزبان درتاریخ بی نظیرهستیم وهرگزلطف کسی که قاشقی غذارا اجازه داد بدون ترس ازناامنی دردهان فرزند وزنمان بگذاریم فراموش نخواهیم کرد.

درضمن فرمان ! برادران اهل تسنن افغان بسیار راحت ترازمردم دیگر مهاجردرایران زندگی می کنند بدون توهین به سنی بودن شان واین را خودت خوب می دانی .
بگذار برایت درپایان قصه ای بگویم ؛دختری درفامیل ما با تعدادی دخترازایران به ترکیه وبرای رسیدن به المان رفت درحقیقت با پول فرارکردمدتی درترکیه ماند وقتی پولش تمام شد با خانواده تماس گرفت که من را برگردانید اماپدرش گفت اگربافاطمه ی زهرا هم رفته باشی دیگردخترمن نیستی ! دختربرگشته بود اما چون قاچاق واردایران شده بوددرمرزترکیه وایران دختررا گرفتند وازهمان مرکزی که دران این طوردخترها را نگهداری می کردند مقامی ازایران تماس گرفت ویک ساعت با پدردخترحرف زد وپدر را نصیحت کرد که ما دخترت را به افغانستان نخواهیم فرستاد وتو بیا این دخترت را ببر چون هنوز نه کوزه ای شکسته است ونه شرابی ریخته وخوب نیست که دخترت برای یک اشتباه ازخانواده طردشود ویک عمرتوسط گرگهای انسان نما روسیاه گردد! وحالا ان دخترهفده ساله کاملا سالم برگشته و درکنار خانواده است ونکته ی جالب تمام هزینه های این رفت وبرگشت را ان مقام ارتشی ایران درمرز ازجیب خود داد تادختری را ازبدام افتادن صیادان دختران فراری نجات دهد درحالی که به راحتی می توانست اورا به افغانستان رد مرز کند وبه اوچه ارتباطی داشت که چه برسردخترمی اید؟!
ایا واقعا ا نصاف است چهره ی ایران را اینقدربا دروغ غیرواقعی نشان دهیم؟

برادرمهاجر من ؛ درد مهاجرت ومشکلات آن وجود دارد و باید این درد را نشان داد اما نه این که بادستان خود این درد را به یک زخم ناعلاج تبدیل کنیم .

بیتا کابلی . دانشجوی مهاجرافغانی درایران - تهران

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





 

آخرین مطالب

ابربرچسبها

خبرنامه

با واردکردن آدرس ایمیل تان در کادر زیر آخرین کتابها را در ایمیل تان تحویل بگیرید :

لطفا اول ایمیلتان .wwwنگذارید .