نرم افزار های موبایل

بازی های موبایل

دانلود بر اساس مدل گوشی

android نوکیا

ريگســـــــار

تبلیغات
تبلیغات
کمی توضیح



ريگســـــــــار تماس با ما zrigsar@yahoo.com
Admin


لینک دوستان
نویسندگان
آرشیو ماهانه
تبلیغات
تبلیغات
آمار سایت

    آمار بازدید
    کل بازدید :
    افراد آنلاین :



    نام :
    وب :
    پیام :
    2+2=:
    (Refresh)

    <-PollName->

    <-PollItems->

    آمار وب سایت:  

    بازدید امروز : 219
    بازدید دیروز : 0
    بازدید هفته : 219
    بازدید ماه : 780
    بازدید کل : 131725
    تعداد مطالب : 3740
    تعداد نظرات : 98
    تعداد آنلاین : 1

تبلیغات

تبلیغات

من اگر ما نشوم تنهایم



من اگر از هر قوم و تبارم بالاخره انسانم و به حکم خدای عزوجل، ابر موجود این کره خاکی و خلیفه¬ ی ایزد متعال در روی زمین، پس حق دارم همانند سایر انسان های روی زمین از حقوق و امتیازات مساوی بهره مند باشم، حق دارم تحصیل کنم، کار کنم، آزادی بیان داشته باشم و بدون اینکه کوچکترین تهدید متوجه ام باشد زندگی کنم و از زندگی لذت ببرم.

آری من حق دارم که بفهمم من زنده ام و نه یک موجود متحرک محض، بل انسانم و حق اظهار رأی و عقیده دارم، حق دارم به ناملایمات زندگی اعتراض کنم، حق دارم که در برابر چالش ها و موانع فرا رویم مجادله کنم و نتیجه آن را نپذیرم و از دیگران برای رفع آن تلاش کنم، آری من تنها موجود فاقد اراده نیستم که فقط محکوم به کشیدن زجر باشم و تمام بدبختی های این کره خاکی را فقط من به دوش بکشم و تمام عمر خود را به آوارگی و فقر بسر کنم.

می دانم دیگران که مثل من انسان اند، آنها مرفه اند زندگی عاری از زجر و خشونت را به تجربه می گیرند و از مزایای آن لذت می برند، آنها صاحب کشور آباد و با تمام امکانات لازمه ی یک زندگی آرام و با نشاط اند اما من مجبورم گاهی زیر خیمه بخوابم و زمانی در مغاره، سفره ی آنها دایم رنگین اند و غذا های متنوع را در خود گنجانده اند اما سفره من تهی و البته گاهاً یک قرص نان خشک که به سادگی نمی شود جوید، آن ها با صدای لالایی به خواب می روند و با شنیدن صبح بخیر از خواب بر می خیزند و من گریه کنان و از فرط گرسنگی خوابم می برد و با صدای انفجار خمپاره بیدار می شوم و هراسان اطرافم را می بینم که نکند اینبار نیز کدام عزیزم را از من گرفته باشد، آنها با لباس های مفشن و بکس دستی با چهره بشاش راهی مکتب می شوند تا درس بخوانند و فردای خود و دیگران را بهتر از حال کنند، اما من راهی سرک ها و کوچه ها می شوم تا برای خود و خانواده خود نان بیابم و برای آن از صبح تا شام التماس کنم و جان بکنم.

آنها جشن های ملی و مذهبی شان را در کنار بستگان و فامیلین خویش سپری می کنند و از آن لذت می برند و به یکدیگر تبریک بادی می گویند اما من می بینم که در این روز ده ها نفر از کسانی که دور هم جمع می شوند تا خوشی را با هم شریک سازند و عید را به یک دیگر تبریک گویند، در خون می غلتند و صدها نفر یتیم می شوند و سرنوشت شبیه من را به خود می گیرند و ده ها تن دیگر بیوه می شوند و خیلی از آدم ها در میان خون و باروت شیون کنان جنازه های عزیزان و بستگان شان را می پالند اما از شدت زخم و سوختگی ناشی از اصابت باروت هرگز قادر به شناسایی آن نمی شوند.

بالاخره آنها به توسعه ¬ی پایدار می اندیشند و من به ویرانی پایدار، ویرانی که همه چیز و همه کسم را از من گرفت و میلیون ها هموطن دیگرم را آواره غربت کرد که تعداد بیشتر آنها برای رسیدن به نان، خود خوراک کوسه ها و قربانی ماین ها شدند و عده¬ی اندکی که به مقصد رسیدند هر روز زجر غربت را باید تحمل کنند و توهین عابرین را.

اینکه این وضع تاکی دوام می آورد بعد از گذشت نزدیک به چهار دهه و قربانی نمودن میلیون ها شهروند سرزمینم و سوختن و ویران شدن خانه و کاشانه من و میلیون ها مثل من، هنوز نا پیدا است، عده¬ی چشم گذاشتند تا دیگران این وضع را تغییر دهند و به همین لحاظ خود را فاقد مسؤولیت می دانند اما من فکر می کنم تا زمانی که خود ما نخواهیم، این وضع تغییر نخواهد کرد شهروندان ما باید برای آینده بهتر تلاش کنند نگذارند آنهایی که این وضع را خلق نموده اند، بیشتر از این بر مقدرات ما حکم برانند و این وضع نا بهنجار را به ناکجا آباد بکشانند، من باید ما شوم و ما عزم را جزم کنیم به فساد ویرانگر و تباه کن که امروز بر تار و پود سرزمینم رخنه نموده و مثل خوره ارزش ها و هنجار های ما را از بین می برد و بصورت غیر مرئی آن را ویران می کند نقطه پایان بگذاریم و از سوی دیگر به این مداخلات محسوس و غیر محسوس اجانب و همسایه های مداخله گر و ویرانگر نه گفته، دست پرورده های آنها را نگذاریم که بیشتر از این ما را زجر دهند و بر یتیمان کشورم بیافزایند چون من میدانم که یتیم بودن چه درد جانسوزی دارد.

چنانچه بزرگان ما گفته اند:
من اگر ما نشوم تنهایم، تو اگر ما نشوی خویشتنی، چه کسی می خواهد من و تو ما نشویم، خانه اش ویران باد.

پایان
نویسنده: جمشید آرش



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





 

برچسپ ها: ,

آخرین مطالب

ابربرچسبها

خبرنامه

با واردکردن آدرس ایمیل تان در کادر زیر آخرین کتابها را در ایمیل تان تحویل بگیرید :

لطفا اول ایمیلتان .wwwنگذارید .